نویسنده با قلمی گیرا و استفاده از طنز سیاه، شخصیتپردازی دقیق و نگاه منتقادانهاش به جامعهی آمریکا، این اثر را خلق کرد که البته پس از مرگ او پرآوازه شد و جایزه پولیتزر را نیز از آن خود کرد.
اتحادیه ابلهان در سال 2005، به عنوان یکی از بهترین کتابهای ادبی آمریکا در 25 سال گذشته معرفی گردید.
شخصیتهای اصلی رمان
ایگنیشس رایلی: شخصیت اول داستان. او شخصیتی پیچیده، منتقد و طناز دارد. ایگنیشس به ادبیات و فلسفه علاقه دارد. او تحصیلکرده اما بیکار است.
ایرن: مادر ایگنیشس که به شدت کنترلگرانه با پسرش رفتار میکند.
افسر مانکوسو: مامور پلیس بی دست و پایی که در پی آن است تا بتواند کسی را دستگیر کند.
سانتا: عمهی مانکوسو که با ایرن دوستان صمیمی میشوند.
کلود روبیکو: پیرمردی که وارد زندگی ایرن میشود و با او ازدواج میکند.
لانا: صاحب کافهای که ایگنیشس و مادرش به آنجا پناه میبرند.
جونز: مرد سیاه پوستی که به اشتباه دستگیر شده بود و پس از آزادی در کافهی لانا مشغول به کار میشود.
دارلین: دختری که در کافهی لانا مشغول به کار است.
میرنا مینکوف: معشوقۀ ایگنیشس. او یک فعال سیاسی است.
دورین گرین: مرد همجنسگرایی که در ایگنیشس و مادرش در کافه با او آشنا میشوند.
جورج: پسر جوانی که رفت و آمدهای مشکوکی به کافهی لانا دارد.
سبک نگارش
سبک نگارش منحصر به فرد این اثر باعث شده به یکی از به یادماندنی ترین آثار ادبیات آمریکا تبدیل شود. نویسنده با پیوند زدن طنز سیاه، نقد اجتماعی، واقعگرایی کثیف و همچنین استفاده از زبان عامیانه که حالتی واقعگرایانه به روایت بخشیده، این اثر را به رشتهی نگارش درآورده است. تول با استفاده از توصیفات دقیق و جزئینگری خاصی تصویری زنده از شهر خیالی داستان و بازیگران آن پیش روی مخاطب میگذارد و همین اثربخشی داستان را فزونی بخشیده است. همچنین ساختار روایی داستان به نحوی پیچیده پیش میرود و حواشی و اتفاقات فرعی جای جای داستان را پوشش داده است. در واقع کتاب داستان روایی خطی ندارد.
منتقدان دربارهی «اتهادیهی ابلهان» چه میگویند؟
یکی از خنده دارترین کتاب هایی که تا به حال نوشته شده... این قدر می خندید که دل تان درد می آید و اشک از چشم تان سرازیر می شود. نیوریپابلیک
رمانی خیره کننده، با هوش و ظرافتی درخشان و طنزی والا و هنرمندانه. Newsweek
حرف آخر، یک کمدی حماسی، کتاب نیست، بهمنی غران است. واشنگتن پست
با چه مضامینی در «اتهادیهی ابلهان» مواجه میشویم؟
قرون وسطی، مدرنیته، و سرنوشت
اثرات و پیامدهای طولانیمدت بردهداری
جنسیت و جاذبهها و دافعه های آن
آزادی
ظاهرسازی
هویت
پنهانکاری
نفاق و منفعت شخصی
تلاش فردی و تنبلی
محافظت از خود
ماجراجویی
چه ترجمههایی از این کتاب در فارسی در دسترس است؟
پیمان خاکسار، نشر چشمه
طرفداران «اتحادیهی ابلهان» دیگر سراغ چه کتابهایی بروند؟
کتاب مغازه خودکشی، اثر ژان تولی
کتاب عامه پسند، اثر چارلز بوکوفسکی
کتاب باشگاه مشت زنی، اثر چاک پالانیک
کتاب شوایک، اثر یاروسلاو هاشک
یک جرعه از کتاب
خلاصه کتاب
ایرن پس از تصادف، ایگنیشیوس را مجبور به کار کرد تا جریمه را پرداخت کند. او با اکراه در یک کارخانه نساجی مشغول به کار شد. دفتری به سرپرستی آقای گونزالس و ریاست آقای لوی، که هرگز آنجا نبود.
ایگنیشیوس مخفیانه نامهای توهینآمیز به مشتریای به نام آقای آبلمن نوشت که از محصولات لوی شکایت کرده بود. او همچنین به قصد جلب توجه دوست دختر سابقش، میرنا مینکوف که یک فعال سیاسی مترقی بود شروع به نوشتن خاطرات و تجربیات خود در محل کار کرد.
ایگنیشیوس پس از دریافت نامهای انتقادی از میرنا، تصمیم به برپایی شورش نژادی در کارخانهای که در آن کار میکرد گرفت. او با تحریک کارگران سیاهپوست، قصد داشت علیه مدیران کارخانه قیام کند. اما این طرح با شکست مواجه شد و ایگنیشیوس اخراج شد. در همین حال، جونز در کافه به فعالیتهای مشکوک لانا(صاحب کافه) و پسری جوان به نام جورج پی برد و کنجکاو شد تا بفهمد چه رازی بین آنها وجود دارد.
شبی در حالی که دارلین از لانا اجازه میگرفت تا نمایش عجیب و غریبی که با طوطیاش تمرین کرده بود را اجرا کند، جونز در کمدی مشکوک بستههایی را که لانا به جورج میداد پیدا کرد.
کلود به ایرن علاقهمند شد و سانتا دوست مشترکشان که موافق این رابطه بود، ایگنیشیوس را مانعی بر سر راه این ماجرا میدید. بنابراین به ایرن پیشنهاد کرد که او را در یک کلینیک روانی بستری کند.
مانکوسو هنوز کسی را دستگیر نکرده بود و تنزل رتبه داده شده بود؛ ایگنیشیوس کتاب «تسلی فلسفه» بوئتیوس را به او قرض داده بود تا بخواند. اما یک روز که سعی کرده بود جورج را با یک بسته مشکوک دستگیر کند، جورج کتاب را دزدید و فرار کرد.
بزودی ایگنیشیوس در یک غرفهی هاتداگ فروشی مشغول به کار شد. آقای کلاید، صاحب غرفه، برای جذب گردشگران او را به محله فرانسوی فرستاد.
در آنجا ایگنیشیوس با دورین گرین برخورد کرد و فهمید که دورین همجنسگرا است. ایگنیشیوس با هدف جلب توجه میرنا و برقرای صلح جهانی تصمیم گرفت یک حزب سیاسی از مردان همجنسگرا تشکیل دهد.
جورج به ایگنیشیوس گفت که اجازه دهد بستههایش را در چرخ دستی هاتداگ او پنهان کند. ایگنیشیوس متوجه شد که عکسهای مستهجن داخل بسته است. او زنی را در عکسها دید که صورتش با یک نسخه از «تسلی فلسفه» پوشیده شده بود و تصمیم گرفت او را پیدا کند.
ایگنیشیوس جونز را جلوی در کافه دید و از او پرسید آیا زنی از کارکنان آنجا هست که به کتاب خواندن علاقهمند باشد؟ و جونز گفت بله، منظور او دارلین بود که مجله میخواند. جونز ایگنیشیوس را به شب افتتاحیه نمایش دارلین دعوت کرد. ایگنیشیوس تصور کرد که دارلین همان زنی است که بوئتیوس میخواند و قبول کرد که بیاید.
در آنجا ایگنیشیوس طی یک اتفاق با طوطی دارلین درگیر شد و نهایتاً به خیابان پرت شد و اتوبوسی او را زیر گرفت. ایگنیشیوس که سرش ضربه خورده بود بیهوش شد.
مردی با کت و شلوار ابریشمی نزدیک شد و لانا که بیرون دویده بود سعی کرد یک عکس مستهجن به او بفروشد. اما این مرد افسر مانکوسو بود و او را دستگیر کرد.
ایرن، خسته و خجالتزده از اینکه پسرش بیهوش جلوی یک کافه در روزنامه ظاهر شده بود با سانتا تماس گرفت تا از او راهنمایی بخواهد. سانتا به ایرن گفت که باید ایگنیشیوس را در تیمارستان بستری کنند. ایرن که اکنون با کلود نامزد کرده بود و باید زندگی جدیدی را شروع میکرد با او موافقت کرد و سانتا با آمبولانس تماس گرفت تا ایگنیشیوس را ببرند.
ایگنیشیوس حدس زد که مادرش چه کاری کرده است و میدانست که باید فرار کند. وقتی در را باز کرد با دیدن میرنا روی پلههای ورودی شگفتزده شد. او از نیویورک آمده بود تا ایگنیشیوس را ببیند.
و آنها درست زمانی که آمبولانس وارد حیاط میشد، فرار کردند.
درباره نویسنده

وی در اواخر عمر کوتاهش رمانی به نام «اتهادیهی ابلهان» نوشت اما با وجود تلاش زیاد موفق به انتشار آن نشد. هیچ ناشری چاپ این اثر گرانقدر را نپذیرفت و همین امر باعث افسردگی شدید او و در نهایت خودکشی وی شد.
سوالات متداول
• کسانی که مسائل اجتماعی برای آنها جالب توجه است و طرفدار ادبیات انتقادی هستند.
• کسانی که جذب شخصیتهای پیچیده و عجیبی مثل ایگنیشس رایلی میشوند که رفتارهاییی هم خندهدار و هم آزاردهنده دارد.
• طرفداران ادبیات پست مدرن
• و طرفداران ادبیات کلاسیک