از دست دادن فرصتها، جزئی از جریان زندگی است. نمیتوان با این موضوع مبارزه کرد، حسرت خوردن، تنها واقعیت را از ما دور میکند. اما ما آن درد را باید درکش کنیم و اجازه دهیم از بدنمان عبور کند. ما به زندگیمان برسیم تا آن فرصت هم کارش تمام شود و برود، برود و جزئی از گذشته شود که قرار نیست مدام با حسرتی داغ شود.
برای دست کشیدن و رها کردن موقعیت و یا شخصی، باید اول «از دست دادن» را به نوعی تجربه کنیم. یعنی باید از دست دادن را حس کنیم و برای این حس کردن باید واقعیت های دنیا را آنگونه که هست ببینیم. مثلاً برای به دست آوردن خانهی بزرگ تر باید بیشتر کار کنیم و آزادی و راحتی گذشته را از دست میدهیم. برای دیدن ازدواج فرزندانمان، بودن آنها در خانه را از دست میدهیم. به هر حال برای هر بدست آوردنی نوعی از دست دادن وجود دارد.