قصهی مغازهی خودکشی
مغازهی خودکشی رمان کوتاهی است از ژان تولی، نویسندهی معاصر فرانسوی که با طنز سیاه و گزندهاش راوی دنیای ویرانشهری عجیبی است که زندگی برای ساکنان آن غیرقابل تحمل شده است. داستان دربارهی خانوادهی تواچ است. آنها مغازهی کوچکی دارند که در آن انواع و اقسام ادوات خودکشی به متقاضیان عرضه میشود. جای تعجب هم نیست که در چنین دنیای نکبتی، کسبوکار تواچها رونق داشته باشد و به آن افتخار کنند.
مغازهی خودکشی بهمعنای واقعی کلمه تاریک است. یعنی هیچ نوری اجازهی ورود به آن را ندارد و تنها پنجرهاش را هم با مقوا پوشاندهاند. در چنین جای تاریکی است که یک لبخند میتواند همهچیز را عوض کند؛ لبخندی که بر لبهای بچهی توی کالسکه نشسته است. آلن عضو جدید خانوادهی تواچهاست و لبخندش از این رو تکاندهنده است که تا آن لحظه سابقه نداشته کسی در این خانواده لبخند بزند.
با گذشت داستان عرصه بر تواچها تنگتر و تنگتر می شود. از یک طرف با مصائب کسبوکارشان دستوپنجه نرم میکنند و از طرفی دیگر به هر دری میزنند تا سد راه خوشبینیهای بیامان آلن شوند. طرح داستان توازن ظریفی را بین موقعیت تناقضآمیز اعضای این خانواده و کسبوکارشان برقرار میکند و با طنز هوشمندانهاش لحظاتی گرم و واقعی را از دل یک فانتزی تاریک بیرون میکشد و پیش روی خواننده میگذارد.
شخصیتها و لوکیشن اصلی مغازهی خودکشی
• میشیما تواچ: پدر خانواده که روحیهی خشنی دارد و صحاب مغازهی خودکشی است. او تعهد سفتوسختی به ارائهی خدمات عالی به مشتریان دارد و شغلش، این میراث تاریک خانوادگی، مایهی مباهات و غرور است.
• لوکریس تواش: همسر میشیما که کمکحال شوهرش در گرداندن مغازه است و برای بچههایش مادری دلسوز. لوکریش بیش از سایر اعضای خانواده تحتتاثیر خوشبینیهای آلن قرار میگیرد.
• ونسان، مرلین و آلن: سه فرزند میشیما و لوکریس که هر کدام برای خودشان شخصیتهای منحصربهفردی دارند. ونسان و مرلین فرزندان خلف خانوادهاند ولی آلن با خوشبینی و خندهروییاش علیه وضع موجود خانواده قد علم کرده.
• مغازهی خودکشی: جایی که داستان در آن میگذرد. مشتریان، کسانیاند که میخواهند خودشان را بکشند وبههمین دلیل مغازه نمادی است از ناامیدی و بدبینی در در یک دنیای ویرانشهری.
پژواک نامها
اسامی اعضای خانوادهی تواچ یادآور افراد سرشناسی در تاریخ اند؛ افرادی که هر کدام به شکلی تلخ و گزنده عمرشان را به پایان رساندند.
میشیما، نام پدر خانواده، یادآور یوکیو میشیماست؛ نویسنده و شاعر مشهور ژاپنی که سه بار نامزد نوبل شده بود و در سال ۱۹۷۰ به روش سنتی هاراکیری خودکشی کرد.
ونسان، خواننده را به یاد ونسان ونگوگ می اندازد. نقاش بزرگ هلندی که در سال ۱۸۹۰ با شلیک مستقیم به قلبش خودکشی کرد.
مرلین هم اشاره به مرلین مونرو دارد. بازیگر معروف آمریکایی که در سال ۱۹۶۲ و در اوج شهرت و جوانی با سوءمصرف دارو جانش را از دست داد.
آلن، پسر خوشبین خانواده هم تداعیکنندهی آلن تورینگ انگلیسی است. ریاضیدان نابغهای که نقش مهمی در رمزگشایی از پیامهای مخابراتی نازیها در زمان جنگ جهانی دوم داشت و آخر سر در سال ۱۹۵۴ بر اثر خوردن سیب آغشته به سیانور مرد.
از «مغازهی خودکشی» چه ترجمههایی در بازار هست؟
• نشر چشمه، ترجمهی احسان کرمویسی
• ندای معاصر (زرین کلک)، ترجمهی علیرضا جهانگیری
• عطر کاج، ترجمهی سودا وهابزاده
• نارنگی، ترجمهی ارغوان آقایی
• آرشیو روز، ترجمهی سوسن جلیلی
• آلاچیق، ترجمهی سمیه خالدی
• باران خرد، ترجمهی پورشا اولاد
• فراهنر، ترجمهی محمد حبیبی
• نشر چلچله، ترجمهی محمدرضا آبیار
اقتباسها
مغازهی خودکشی بلافاصله پس از انتشارش در سال ۲۰۰۷ نظر مثبت خوانندگان را جلب کرد و مورد تحسین منتقدان واقع شد. سال ۲۰۱۲ پاتریس لکون، کارگردان فرانسوی انیمیشنی بر اساس آن ساخت و سال ۲۰۱۷ هم یک کمدی موزیکال براساس داستان مغازهی خودکشی روی صحنه رفت.
منتقدها دربارهی «مغازهي خودکشی» چه میگویند؟
• آمیزهای بیهمتا و قدرتمندی از طنز سیاه، نقد اجتماعی و تخیل زنده! -گاردین
• یک کمدی خندهدار شیطانی که باب میل طرفداران طنز سیاه و داستان های ویرانشهری (دیستوپیایی) خواهد بود. -پابلیشرز ویکلی
• مهارت قصهگویی و طنازی گزنده و هوشمندانهی تولی در این رمان فراموشنشدنی است. -بوکلیست
طرفداران «مغازهی خودکشی» دیگر سراغ چه کتابهایی بروند؟
• تبصرهی ۲۲، ژوزف هلر، ترجمهی احسان نوروزی، نشر چشمه
• بخشنده، لوییس لوری، ترجمهی کیوان عبیدی آشتیانی، کتاب چ
• سفرهای گالیور، جاناتان سوییفت، ترجمهی محمود گودرزی، نشر برج
• دنیای قشنگ نو، آلدوس هاکسلی، ترجمهی سعید حمیدیان، نشر نیلوفر
• سلاخخانهی شمارهی پنج، کورت ونهگات جونیور، ترجمهی علیاصغر بهرامی، روشنگران و مطالعات زنان
• جاده، کورمک مککارتی، ترجمهی حسین نوشآذر، مروارید
• کتاب ۱۹۸۴، جورج اورول، ترجمهی احمد کساییپور، نشر ماهی
• محاکمه، فرانتس کافکا، ترجمهی امیر جلالالدین اعلم، نشر نیلوفر
• سرگذشت ندیمه، مارگارت اتوود، ترجمهی سهیل سمی، ققنوس
• فارنهایت ۴۵۱، ری برادبری، ترجمهی مژده دقیقی، نشر ماهی
مروری بر آنچه خواندیم
• مغازهی خودکشی داستان خانوادهای است که مغازهی فروش ابزارهای خودکشی دارند و همگی آدمهایی عبوس، ناامید و بی هیچ میلی برای زیستناند. در این دنیای نکبتبار است که ورود آلن، جدیدترین عضو خانواده آن هم با خندهای بر لب همهی معادلات را بههم میزند.
• کتاب در دستهی رمانهای کمحجم خوشخوان قرار میگیرد و یک کمدی سیاه بهشمار میآید. داستانی بیزمان و بیمکان دارد و راوی ویرانشهری است که در آن طبیعت نابود شده و کسبوکار پررونق، مغازهی خودکشی است.
• ژان تولی نویسنده، طراح و فیلمساز فرانسوی این کتاب را در سال ۲۰۰۷ منتشر کرد و خیلی زود توانست نظر مثبت خوانندگان و منتقدان را به اثرش جلب کند.
• اسامی شخصیتهای این رمان یادآور چهرههای سرشناسی در طول تاریخ است که هرکدام به شکلی تلخ عمرشان را به پایان رساندهاند؛ افرادی مثل یوکیو میشیما و ونسان ونگوگ.
• ترجمهی احسان کرمویسی از رمان ژان تولی که توسط نشر چشمه به چاپ رسیده، چند سالی هست که پای ثابت پرفروشهای خیلی از کتابفروشیهاست.
یک جرعه از کتاب
«ولی انگاری داشت میخندید.»
مادر بچه که روی پیشخان خم شده بود، گفت « من که شاخ درمیآرم اگه همچین چیزی ببینم. سابقه نداشته تو خونوادهی تواچ کسی لبخند بزنه.»
مادرش از آشپزخانه داد زد «چی شده؟»
«آلن آهنگهای شاد میخونه.»
«وای نه… بگم چیکارت کنند.. کاش به جای این بچهی تخس، مار افعی به دنیا میآوردم.»
لوکریس به راهرو آمد و در اتاق آلن را باز کرد. «قطعش میکنی یا نه؟ چندبار باید بهت بگم ما نمیخوایم به این سرودهای شاد مزخرف گوش بدی؟! مگه مارش خاکسپاری رو واسه سگ ساختهند؟ میدونی این آهنگها چهقدر حال برادرت رو بد میکنه؟ سرش درد میگیره.»
بازاریاب جواب داد «وسایل جلوگیری شرکت مرگآوران از این لحاظ گارانتی شدهند! بایستی قبل از مصرف دقت میکردید.»
آلن ناگهان در مغازه ظاهر شد. مادر به پسرش نگاهی کرد و آهی کشید، «این هم نتیجهش.»