جغد سیاه
معرفی خواندنی‌ترین کتاب‌ها
دسته بندی: رمان خارجی

سنگ، کاغذ، قیچی

الیس فینی
7 دقیقه
سنگ، کاغذ، قیچی
165
1
معرفی کتاب «سنگ، کاغذ، قیچی»
اگر از قصه‌های دلهره‌آورِ پرتعلیق خوش‌تان می‌آید و هنوز سروقت «سنگ، کاغذ، قیچی» الیس فینی نرفته‌اید، زودتر بجنبید که از غافله عقب نمانید. «سنگ، کاغذ، قیچی»، چهارمین تریلر الیس فینی، ترکیب جذابی است از فضایی رعب‌انگیز، چیدمانی سینمایی و شخصیت‌هایی غیرقابل پیش‌بینی. 
کتاب سنگ کاغذ قیچی مناسب چه کسانی است؟

قصه‌ی «سنگ، کاغذ، قیچی»: 

رابطه‌ی زناشویی آدام و املیا رایت مدتی است که به سرازیری افتاده. بنابراین، آن دو وقتی برنده‌ی سفر آخرهفته به اسکاتلند می‌شوند، فرصت را غنیمت می‌شمرند و در بستن چمدان‌هایشان درنگ نمی‌کنند به این امید که شاید شور را به زندگی مشترک‌شان برگردانند. 

خلاصه کتاب سنگ کاغذ قیچی

ازدواجی ده ساله، رازهایی ده ساله، و سالگردی که هرگز از یادها نمی‌رود 

آدام رایت که آگاهانه به کارش، فیلمنامه‌نویسی، اعتیاد دارد همه‌ی عمر به بیماری پروسپاگنوزیا یا ادراک‌پریشی چهره‌ای مبتلا بوده است (این بیماران تنها با نشانه‌هایی مثل مدل مو یا لباس یا صدا یا چیزهایی از این قبیل است که می‌توانند آدم‌ها را بشناسد نه چهره‌شان). آدام از روی رمان‌های جناییِ نویسنده‌ی محبوبش، هنری وینتر، برای تلویزیون فیلمنامه می‌نویسد که از قضا پدر همسر اولش نیز هست. او از اینکه همه‌چیز را حتی رابطه‌اش با املیا را فدای قوامِ حرفه‌اش بکند هیچ ابایی ندارد. در مقابل، املیا زنی مهربان و دوست‌داشتنی است که با همه‌ی وجود تلاش می‌کند ازدواجی نزدیک و محکم داشته باشد اما همیشه احساس می‌کند در زندگیِ آدام در مرتبه‌ی دوم اهمیت قرار دارد. بنابراین از اینکه در قرعه‌کشی برنده‌ی آخرهفته سفر به اسکاتلند و اقامت در هتلی شده است که قبلاً کلیسا بوده در پوست خودش نمی‌گنجد؛ سفری که درست با سالگرد ازدواج‌شان همزمان است و شاید دوای درد رابطه‌شان باشد. در واقع هر دو آن‌ها می‌دانند که سرنوشت بقا یا فروپاشی رابطه‌شان به این آخرهفته گره خورده اما این سفر اتفاقی به نام آن‌ها در نیامده. یکی از این دو دروغ می گوید و یکی هست که دلش نمی‌خواهد تقدیر آن‌ها خوشبختیِ همیشگی در کنار هم باشد. 

ماجراهای «سنگ، کاغذ، قیچی» هم از زاویه‌ی دید آدام تعریف می‌شوند هم املیا و همین اتفاق باعث می‌شود تا خواننده به همه‌ی جوانب حوادث عجیب این سالگرد و سفر بداقبال اشراف پیدا کند. 

طرفداران «سنگ، کاغذ، قیچی» دیگر سراغ چه کتاب‌هایی بروند؟ 

  • «بیمار خاموش»، نوشته‌ی الکس میخائلیدس، نشر هیرمند، ترجمه‌ی مهرآیین اخوت. 
  • «یک به یک»، نوشته‌ی روث ور، نشر نون، ترجمه‌ی شادی حامدی‌‌آزاد. 
  • «دختر گمشده، نوشته‌ی گیلین فلین، نشر میلکان، ترجمه‌ی آرش خیروی. 
  • «فشار»، نوشته‌ی پاتریشیا رایان مدسون، نشر میلکان، ترجمه‌ی مهشید شبانیان. 
  • «آخرین چیزی که به من گفت»، نوشته‌ی لارا دیو، نشر نون، ترجمه‌ی روناک احمدی آهنگر. 
  • «به کشتنش می‌ارزد»، نوشته‌ی پیتر سوانسون، نشر کوله‌پشتی، ترجمه‌ی علی قانع. 
  • «خانه پیش از تاریکی»، نوشته‌ی رایلی سیجر، نشر آموت، ترجمه‌ی ساره خسروی. 

از نویسنده‌ی «سنگ، کاغذ، قیچی» دیگر چه کتاب‌هایی در بازار ایران هست؟

  • «همیشه یک نفر دروغ می‌گوید»، نشر نون، ترجمه‌ی پریا خوارزمی.
  • «من می‌دانم تو کی هستی»، نشر قطره، ترجمه‌ی شقایق قندهاری.
  • «من گاهی دروغ می‌گویم»، نشر قطره، ترجمه‌ی شقایق قندهاری.
  • کتاب دیزی دارکر ، نشر کتاب مجازی ترجمه‌ی سونیا سینگ.
قسمتی از کتاب سنگ کاغذ قیچی

مروری بر آنچه خواندیم

  • الیس فینی رمان‌نویسی بریتانیایی است که عمده‌ی آثارش در ژانر معمایی و تریلر نوشته شده‌اند. او پیش از اینکه نویسندگی را پیشه‌ی تمام‌وقتش کند، پانزده سال در بی‌بی‌سی تهیه‌کننده و خبرنگار بود. 
  • اگر از قصه‌های دلهره‌آورِ پرتعلیق خوش‌تان می‌آید و هنوز سروقت «سنگ، کاغذ، قیچی» الیس فینی نرفته‌اید، زودتر بجنبید که از غافله عقب نمانید. 
  • «سنگ، کاغذ، قیچی»، چهارمین تریلر الیس فینی، ترکیب جذابی است از فضایی رعب‌انگیز، چیدمانی سینمایی و شخصیت‌هایی غیرقابل پیش‌بینی. 
  • الیس فینی استعداد ویژه‌ای دارد در نوشتن رمان‌های پرتعلیق به‌یادمادنی که همیشه از بقیه‌ی رقبایش سَر است چون شخصیت‌های سرزنده‌اش خوب پرداخته شده‌اند و قصه‌هایش پیچ‌هایی غافلگیرکننده دارند. 
  • فینی در همه‌ی تریلرهایش آهسته شروع می‌کند، خواننده را نرم نرم به داخل قصه می‌کشاند و بعد در تونلی پیچاپیچ سرعت می‌گیرد و با پایانی پیش‌بینی‌ناپذیر متحیرتان می‌کند. 

  • کتاب‌های فینی تا به حال به بیش از بیست و پنج زبان ترجمه شده‌اند و میلیون‌ها نسخه از آن‌ها به فروش رفته‌اند. 

  • تهیه‌کننده‌ی سریال پرمخاطب «تاج» به تازگی ساخت سریال با اقتباس از «سنگ، کاغذ، قیچی» را برای شبکه‌ی تلویزیونی نتفلیکس آغاز کرده است. 
Separator

یک جرعه از کتاب

اگر هر داستانی پایانی خوش داشت دیگر دلیلی نداشت از نو آغاز کنیم. زندگی فقط انتخاب کردن است و یاد گرفتن اینکه بعد از هر مصیبتی خودمان را جمع و جور کنیم.
از کنار دریایی طوفانی در سمت چپ‌مان می‌گذریم و در مسیری که رو به شمال می‌رود، صدای امواج متلاطم همچون موسیقی عاشقانه‌ای همراهی‌مان می‌کند. جادۀ پرپیچ‌وخم به مسیر باریکی تبدیل می‌شود و آسمان -که از آبی به صورتی، بعد به بنفش و حالا به سیاه تبدیل شده است- در دریاچه‌های نیمه یخ‌زده‌ای که از کنارشان عبور می‌کنیم، منعکس می‌شود.
می‌دانم به‌نظر تو کلمات مهم‌اند -که با توجه به حرفۀ انتخابی‌ات خیلی هم منطقی است- اما این اواخر فهمیده‌ام کلمات فقط کلمه‌اند، مجموعه‌ای از حروف که با نظم خاصی مرتب شده‌اند؛ بیشتر هم به زبانی‌اند که از بدو تولد شنیده‌ایم. این روزها آدم‌ها کلمات را بی‌دقت به کار می‌برند. آن‌ها را در متن یا جمله‌ای می‌ریزند، یادداشت می‌کنند، می‌دزدند و بعد رهایشان می‌کنند. بدتر از همه اینکه فراموششان می‌‌کنند. کلمات فقط وقتی ارزش دارند که یاد بگیریم معنایشان را حس کنیم. ما دو نفر فراموش نمی‌کنیم، درست می‌گویم؟ دلم می‌خواهد فکر کنم آنچه داریم بیشتر از کلمات است.
ازدواج با یک فیلمنامه‌نویس آن‌قدرها هم که مردم فکر می‌کنند جالب نیست، همین‌طور زندگی در یک آپارتمان استودیومانند در ناتینگ هیل. برنامۀ صبح‌هایمان در جایگاه زن و شوهر تقریباً یکسان است. اگر یک روز عادی باشد، تو گونه‌ام را می‌بوسی، از جا بلند می‌شوی، ربدوشامبرت را می‌پوشی، مقداری قهره و تست درست می‌کنی و بعد پشت میز کوچکت در گوشۀ استودیو می‌نشینی و کار را شروع می‌کنی. اقتضای شغلت خیره شدن به لپ تاپ و رؤیا‌پردازی است و گاهی هم فشردن کلیدهای صفحه کلید. دوست داری صبح زود کار را شروع کنی اما این موضوع مانع نمی‌شود شب‌ها تا دیروقت ننویسی. گاهی انگار فقط وقتی کار را قطع می‌کنی که بخواهی بخوابی یا چیزی بخوری اما برای من مهم نیست.
همان موقع نشانۀ خطر، دوری کنید روی دستگیرۀ آن در توجهم را جلب می‌کند و نمی‌توانم از وسوسۀ باز کردن در چشم‌پوشی کنم. مطمئناً چیز خطرناکی نمی‌تواند آن پشت کمین کرده باشد. درِ تمام اتاق‌های اینجا قفل بودند اما این یکی را که امتحان می‌کنم باز می‌شود. نمی‌دانم چه انتظاری داشتم، اما امیدوار بودم چیزی هیجان‌انگیزتر از پلکان چوبی باریکی که بالا می‌رود ببینم. در دیگری را بالای پله‌ها می‌بینم. باب یکی از چشمانش را باز کرده و رو به من خرخر می‌کند، اما کنجکاوی مخصوص آدم‌هاست، نه سگ‌ها و حالا واقعاً دلم می‌خواهد بدانم چه چیزی بالای پله‌هاست.
قرار بود بعد از مراسم افتتاحیه با هم باشیم، اما روز بعد، هنری از تو خواست در چند مراسم دیگر هم همراهی‌اش کنی. می‌فهمم نمی‌توانستی نه بگویی، اما دلم می‌خواست به او جواب مثبت نمی‌دادی. درک می‌کنم همیشه طرف‌دار پروپاقرصش بوده‌ای و می‌فهمم چقدر سپاسگزاری که اجازه داده کارهایش را اقتباس کنی. می‌دانم برای حرفه‌ات چقدر اهمیت دارد، اما مگر من بهایش را نپرداخته‌ام؟ تنهایی پرسه زدن در یک شهر، وقتی تو دست آن نویسنده را به‌جای دست من در دست گرفته‌ای، تصورم از یک سالگرد ازدواج خوب نبود.
مدتی است انگار خودت نیستی. می‌دانم عزادار اکتبری، می‌دانم او فراتر از یک همکار بود و از بین رفتن آرزوی دیدن فیلمت حتماً ناراحت‌کننده است، اما باز هم انگار موضوع دیگری در میان است. چیزی که به من نمی‌گویی. آدم‌هایی در زندگی ما حضور دارند، کسانی که سال‌ها باقی می‌مانند، و تعدادی هم مثل جهانگردها از زندگی‌مان عبور می‌کنند. گاهی گفتن تفاوتش سخت است. ما نمی‌توانیم و نباید به هر کسی که ملاقات می‌کنیم بچسبیم و من جهانگردان زیادی در زندگی‌ام دیده‌ام، کسانی که باید فاصله‌ام را با آن‌ها حفظ می‌کردم. اگر نگذاری کسی زیادی نزدیک شود، آسیب نمی‌بینی.
امروز را تنها گذراندم و بخش‌هایی از نیویورک را دیدم که ندیده بودم و در همان حال تو به‌همراه هنری وینتر در شهر می‌گشتی. شاید آن نویسندۀ مُسن یا معدود دفعاتی که در کنارش بودی برایت جالب باشد، اما در زندگی واقعی، او یک آدم منزوی است، زیادی مشروب می‌نوشد و راضی کردنش خیلی سخت است. نمی‌توانم این چیزها را به تو بگویم، چون نباید بدانم. من هم مثل تو تمام رمان‌هایش را خوانده‌ام. آخرین رمانش، در بهترین حالت، خیلی معمولی بود، اما تو همچنان طوری رفتار می‌کنی که انگار یارو صورت تناسخ‌یافتۀ شکسپیر است.
Separator

خلاصه کتاب

آملیا و آدام، زوجی که زندگی مشترکشان در حال فروپاشی است، برای نجات رابطه خود به سفری آخر هفته به اسکاتلند می‌روند. اما در این سفر، اتفاقاتی عجیب و ترسناک رخ می‌دهد که زندگی آن‌ها را برای همیشه تغییر می‌دهد.
آملیا و آدام، ده سال است که با هم زندگی می‌کنند. اما در سال‌های اخیر، زندگی مشترکشان دچار چالش‌هایی شده است. آدام، نویسنده و فیلم‌نامه‌نویسی است که دچار اختلال مغزی است. او قادر به تشخیص چهره‌ها نیست و این موضوع باعث شده رابطه او با آملیا دچار مشکل شود. آملیا نیز به دلیل مشکلات کاری و فشارهای زندگی، احساس می‌کند که از آدام دور شده است.
در این میان، آملیا برنده یک سفر آخر هفته به هتلی در اسکاتلند می‌شود. او این سفر را فرصتی برای نجات رابطه خود با آدام می‌بیند. آن‌ها به اسکاتلند می‌روند و در هتلی قدیمی که تنها ساکنان آن هستند، اقامت می‌کنند. اما پس از مدتی، متوجه می‌شوند که چیزی در این هتل درست نیست.
در هتل، شخصیتی عجیب به نام رابین زندگی می‌کند. رابین، مردی مرموز و تنها است که به نظر می‌رسد قصدی شوم دارد. او شروع به تعقیب آملیا و آدام می‌کند و آن‌ها را در معرض خطر قرار می‌دهد.
در این میان، آملیا و آدام نیز شروع به کشف رازهای پنهان زندگی مشترک خود می‌کنند. آن‌ها متوجه می‌شوند که چیزهایی در مورد یکدیگر نمی‌دانند که می‌تواند زندگی آن‌ها را برای همیشه تغییر دهد.
رمان سنگ کاغذ قیچی، داستانی پر تعلیق و هیجان‌انگیز است که خواننده را تا آخرین لحظه در انتظار می‌گذارد. این رمان با پایانی غافل‌گیرکننده، خواننده را شگفت‌زده خواهد کرد.
Separator

درباره نویسنده

الیس فینی رمان‌نویسی بریتانیایی است که عمده‌ی آثارش در ژانر معمایی و تریلر نوشته شده‌اند. او پیش از اینکه نویسندگی را پیشه‌ی تمام‌وقتش کند، پانزده سال در بی‌بی‌سی تهیه‌کننده و خبرنگار بود. اولین رمانش، «من گاهی دروغ می‌گویم» (Sometimes I Lie)، را در سی سالگی، در اوقات فراغت و قطارسواری تا سر کار، نوشت و کمپانی فاکس در سال ۲۰۱۹ حق ساخت سریال کوتاهی از روی این رمان را با بازی سارا میشکل گلر خریداری کرد. 

«من می‌دانم تو کی هستی» (I Know Who You Are) و «مال مرد و مال زن» (His & Hers) دو رمان بعدی او، نامش را بیش از پیش بر سر زبان‌ها انداخت و «سنگ، کاغذ، قیچی» شهرتش را جهانی کرد. کتاب‌های او تا به حال به بیش از بیست و پنج زبان ترجمه شده‌اند و میلیون‌ها نسخه از آن‌ها به فروش رفته‌اند.  

الیس فینی استعداد ویژه‌ای دارد در نوشتن رمان‌های پرتعلیقِ به‌یادمادنی که همیشه از بقیه‌ی رقبایش سَر است چون شخصیت‌های سرزنده‌اش خوب پرداخته شده‌اند و قصه‌هایش پیچ‌هایی غافلگیرکننده دارند. 

فینی در «سنگ، کاغذ، قیچی» به دل رازهای تیره و تاری می‌زند که بین زوجی ظاهراً خوشبخت وجود دارد، موضوعی که حتماً برایتان آشناست، نه؟ اما همین خط روایی ساده در دستان پرتوان فینی چنان پیچ و خمی پیدا می‌کند که هر بار از تعجب مات‌تان می‌برد. 

فینی در همه‌ی تریلرهایش آهسته شروع می‌کند، شما را نرم نرم به داخل قصه می‌کشاند و بعد در تونلی پیچاپیچ سرعت می‌گیرد و با پایانی پیش‌بینی‌ناپذیر متحیرتان می‌کند. «سنگ، کاغذ، قیچی» هم همین است. آنچه در ابتدا قصه‌ای سرراست به نظر می‌آید با ذره ذره اطلاعاتی که در فصل‌های کوتاهش به خواننده داده می‌شود به معمایی چند وجهی تبدیل می‌شود. فینی در درآمیختن چند زاویه‌ی دید بدون گیج کردن خواننده و مبهم کردن فضا استاد است. 

تهیه‌کننده‌ی سریال پرمخاطب «تاج» (The Crown) به‌تازگی ساخت سریالی با اقتباس از «سنگ، کاغذ، قیچی» را برای شبکه‌ی تلویزیونی نتفلیکس آغاز کرده است. 
Separator

سوالات متداول

نشر نون، ترجمه‌ی سحر قدیمی.
نشر البرز، ترجمه‌ی علی قانع.
«الحق که عنوان ملکه‌ی پیچ‌های داستانی برازنده‌ی فینی است. در سنگ، کاغذ، قیچی لحظه‌ای از حدس زدن و غافلگیر شدن باز نمی‌مانید.» (ریل سمپل)
«سرگرم‌کننده و صفحه به صفحه پر از تعلیق و هیجان. از آن کتاب‌هایی که نباید برای خواندنش معطل کنید.» (ددلی پلژرز)
«فریبنده، بهت‌آور و صریح. سنگ، کاغذ، قیچی معنای تازه‌ای به قصه‌ی پرپیچ‌وخم داده است.» (لوری الیزابت فلین، نویسنده)
هر کس که بیش از هر چیز از رمان خواندن دنبال قصه‌ای پرمایه و پرهیجان است از خواندن «سنگ، کاغذ، قیچی» لذت خواهد برد اما طرفداران ژانر معمایی و تریلر لحظه‌ای در خواندن این کتاب درنگ نکنند.
Separator

کتاب‌های مشابه

Separator

نظر کاربران

نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید.
تصویر کاربر
مریم شجاعی خو
لذت بردم. این کتاب رو از کجا میتونم تهیه کنم؟