جغد سیاه
معرفی خواندنی‌ترین کتاب‌ها
دسته بندی: رمان خارجی

معجزه‌های خواربار فروشی نامیا

کیگو هیگاشینو
8 دقیقه
معجزه‌های خواربار فروشی نامیا
255
1
معرفی کتاب معجزه‌های خواربار فروشی نامیا
خلاصۀ کتاب «معجزه‌های خواروبارفروشی نامیا»

قصه‌ی «معجزه‌های خواربارفروشی نامیا»

بعد از اینکه صاحب خواروبارفروشی نامیا، نامیا یوجی، در سال ۱۹۸۰ تصمیم گرفت نامه‌های مردمی را که برای باز کردن گره‌های زندگی‌شان دنبال راه‌حل و توصیه‌اند دریافت کند و به آن‌ها پاسخ بدهد آوازه‌ی مغازه‌اش در شهر پیچید. وقت‌هایی که مغازه بسته بود، مردم نامه‌هایشان را از سوراخ در به داخل صندوق نامه می‌انداختند و نامیا پاسخ دست‌نویسش به آن‌ها را در جعبه‌ی شیری می‌انداخت که بیرون مغازه گذاشته بود. 

در سال ۲۰۱۲ و سال‌ها پس از مرگ نامیا، سه پسر بزهکار، آتسویا، شوتا و کوهه، بعد از دزدی آخرشان به ساختمان متروکه‌ی خواروبارفروشی نامیا پناه می‌برند. همانطور که مشغول برنامه‌ریزی دزدی بعدی‌شان هستند، نامه‌‌ای از لای کرکره‌ی در به داخل مغازه انداخته می‌شود اما هیچ‌کس بیرون نیست. مخاطب نامه خواروبارفروشی نامیاست و به سیاق سابق نویسنده‌ی آن نیازمند راهنمایی و کمک است. پسرها بعد از خواندن نامه متوجه می‌شوند که تاریخش مربوط به همان سال ۱۹۸۰ است یعنی دوازده سال قبل. کوهه تصمیم می‌گیرد جوابش را بدهد و اینجاست که جادوی خواروبارفروشی قدیمی نامیا سر بر می‌آورد: نامه‌ها در زمان و مکان سفر می‌کنند، پرده از گذشته‌ی نامیا برمی‌دارند و معجزاتی را نشان‌مان می‌دهند که زندگی کسانی را که ظاهراً به هم هیچ ارتباطی ندارند پیوند می‌دهد. 

جکی چان در نامیا 

«معجزه‌های خواربارفروشی نامیا» با فروش بیش از چهارده میلیون نسخه از محبوب‌ترین آثار کیگو هیگاشینو است. ریویچی هیروکی، کارگردان ژاپنی، و کمپانی امپرر موشن پیکچرزِ چین هر دو در سال ۲۰۱۷ از روی این رمان خواندنی فیلم‌هایی ساختند که در دومی جکی چان نقش نامیا را ایفا کرد. 

شخصیت‌های «معجزه‌های خواربارفروشی نامیا»: 

  • آتسویا، سرکرده‌ی گروه سه‌نفره‌ای که دست به کارهای مجرمانه‌ی کوچک می‌زنند. او یتیمی است که از خانه فرار کرده. 
  • کوهه، دوست کودکی آتسویا که او هم یتیم است. کوهه پسری حساس است و نقش واسطه میان آتسویا و شوتا را بازی می‌کند. 
  • شوتا، دوست کودکی آتسویا که او هم یتیم است. شوتا بسیار قاطع و سرسخت است و گاهی با آتسویا دعوایش می‌شود. 
  • نامیا یوجی، صاحب خوش‌رو و سخاوتمند خواروبارفروشی نامیا که با سرطان لوزالمعده دست‌و‌پنجه نرم می‌کند و تصمیم می‌گیرد از طریق نامه به کسانی که در زندگی‌شان نیازمند راهنمایی‌اند کمک کند، به این امید که شاید زندگی نامه‌دهنده تغییری مثبت کند. 

کیگو هیگاشینو، محبوب‌ترین نویسنده در چین 

هیگاشینو یکی از محبوب‌ترین نویسندگان قاره‌ی آسیا و بر اساس آمارها محبوب‌ترین نویسنده در چین است. او پس از زلزله‌ی بزرگ شرق ژاپن در سال ۲۰۱۱ عواید فروش صد هزار نسخه از رمان «بال‌های کیرین» (The Wings of the Kirin) را به مناطق زلزله‌زده اهدا کرد. هیگاشینو زیاد در محافل عمومی شرکت نمی‌کند چون دوست ندارد آدم‌ها در خیابان او را بشناسند. هیگاشیو که به گفته‌ی خودش دوست دارد همیشه خوانندگان را غافلگیر کند جز رمان بزرگسال، برای کودکان نیز می‌نویسد. او شخصیت‌های کم‌تعداد را بیشتر می‌پسندد و علم و ورزش در پیشروی قصه‌هایش نقشی پررنگ دارند. 

نظر نویسنده دربارۀ کتاب «معجزه‌های خواروبارفروشی نامیا»

از نویسنده‌ی «معجزه‌های خواربارفروشی نامیا» دیگر چه کتاب‌هایی در بازار ایران هست؟ 

  • «خانه‌ای که در آن مرده بودم»، نشر قطره، ترجمه‌ی خندان حسینی‌نیا. 

  • «بدخواهی»، نشر کوله‌پشتی، ترجمه‌ی نسرین حیدری. 

  • «تازه‌وارد»، نشر کوله‌پشتی، ترجمه صبا ایمانی. 

  • «‏‫فداکاری مظنون X»، نشر چترنگ، ترجمه‌ی محمد عباس‌آبادی. 

  • «رستگاری یک قدیسه»، نشر چترنگ، ترجمه‌ی محمد عباس‌آبادی. 

  • «رژه‌ی خاموش»، نشر چترنگ، ترجمه‌ی محمد عباس‌آبادی. 

  • «معادله‌ی نیمه‌ی تابستان»، نشر چترنگ، ترجمه‌ی سعیده قاسمیان. 

منتقدین درباره‌‌‌ی «معجزه‌های خواربارفروشی نامیا» چه می‌گویند؟ 

  • «این کتاب خواندنی که با ترجمه‌ی سَم بت جهان‌گیر شد از آن آثار گیرای کمیاب است.» (تری هونگ، بوک‌لیست) 

  • «این کتاب بیشتر از رمانی معمایی قصه‌ای صریح و صادقانه درباره‌ی انسان و مسئله‌ی تصمیم‌گیری است و نویسنده با مهارت تمام همه‌ی حواس و عواطف خواننده را درگیر قصه‌اش می‌کند.» (کیرکس ری‌ویوز) 

  • «آن‌ها که خواننده‌ی آثار هیگاشینو هستند در این رمان وَجه تازه‌ای از نویسنده را کشف خواهند کرد.» (هفته‌نامه‌ی پابلیشر) 
گروه بی تی اس این کتاب را معرفی کرده‌اند
اگر بخواهیم کتاب دیگری از ادبیات آسیای شرقی نام ببریم که مورد توجه گروه مشهور BTS بوده، می‌توانیم به کتاب بادام اشاره کنیم.

طرفداران«معجزه‌های خواربارفروشی نامیا» دیگر سراغ چه کتاب‌هایی بروند؟ 

  • «کافکار در کرانه»، نوشته‌ی هاروکی موراکامی، نشر نیلوفر، ترجمه مهدی غبرائی / نشر نگاه، گیتا گرکانی /  

  • «بافته زجان»، نوشته‌ی شی‌یون میورا ، نشر فرهنگ معاصر، ترجمه‌ی آزاده سلحشور. 

  • «پیش از آن که قهوه سرد شود»، نوشته‌ی توشیکازو کاواگوچی، نشر چشمه، ترجمه‌ی مهسا ملک‌مرزبان. 

  • «سرگذشت گربه‌ی مسافر»، نوشته‌ی هیرو آریکاوا، کتاب سده، ‏‫ترجمه‌ی مژگان رنجبر. 

  • «حال و هوای عجیب در توکیو»، نوشته‌ی هیرومی هاواکامی، نشر البرز، ترجمه‌ی مژگان رنجبر. 

  • «رب لوبیای شیرین»، نوشته‌ی دورین سوکگاوا، نشر دانش‌آفرین، ترجمه‌ی فریناز بیابانی. 

  • «اعترافات»، نوشته‌ی میناتو کانائه، نشر کوله‌پشتی، ترجمه‌ی بهاره صادقی. 

«معجزه‌های خواربارفروشی نامیا» برای چه خواننده‌ای مناسب است؟ 

اگر طرفدار ژانر معمایی هستید حتماً هیگاشینو را می‌شناسید و آثارش را دنبال می‌کنید. جز این، اگر دنبال قصه‌ای پرکشش و پرجزئیات با شخصیت‌هایی زنده و متنوع هستید، در خواندن «معجزه‌های خواروبارفروشی نامیا» یک لحظه هم درنگ نکنید. 

مروری بر آنچه خواندیم

  • کیگو هیگاشینو نویسنده‌ای ژاپنی است که بیشتر به رمان‌های معمایی‌اش شناخته می‌شود. او از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳ رئیس انجمن معمایی‌نویس‌های ژاپن بود و از روی لااقل بیست اثرش چندین و چند فیلم و سریال ساخته‌اند. 

  • هیگاشینو یکی از محبوب‌ترین نویسندگان قاره‌ی آسیا و بر اساس آمارها محبوب‌ترین نویسنده در چین است. 

  • او پس از زلزله‌ی بزرگ شرق ژاپن در سال ۲۰۱۱ عواید فروش صد هزار نسخه از رمان «بال‌های کیرین» را به مناطق زلزله‌زده اهدا کرد. 

  • هیگاشینو زیاد در محافل عمومی شرکت نمی‌کند چون دوست ندارد آدم‌ها در خیابان او را بشناسند. 

  • هیگاشینو که به گفته‌ی خودش دوست دارد همیشه خوانندگان را غافلگیر کند جز رمان بزرگسال برای کودکان نیز می‌نویسد. او شخصیت‌های کم‌تعداد را بیشتر می‌پسندد و حقایق علمی و ورزش در پیشروی قصه‌هایش نقشی پررنگ دارند. 

  • «معجزه‌های خواروبارفروشی نامیا» که با ترجمه‌ی سَم بت به انگلیسی به‌سرعت خوانندگانی پرشمار در سراسر جهان پیدا کرد، در خلال داستان پر رمزوراز و جادویی‌اش به یادمان می‌آورد که همیشه فرصت برای تغییر هست و آدم‌ها اگر در حد وسع‌شان به داد هم برسند جهان جای زیباتری برای زندگی خواهد بود. 

  • «معجزه‌های خواربارفروشی نامیا» با فروش بیش از چهارده میلیون نسخه از محبوب‌ترین آثار کیگو هیگاشینو است. 

  • ریویچی هیروکی، کارگردان ژاپنی، و کمپانی امپرر موشن پیکچرزِ چین هر دو در سال ۲۰۱۷ از روی این رمان خواندنی فیلم‌هایی ساختند که در دومی جکی چان نقش نامیا را ایفا می‌کند. 
Separator

یک جرعه از کتاب

روز بعد، مراسم عزاداری بدون هیچ مشکلی برگزار شد. چهره‌ی کسانی که در مراسم حضور داشتند، با شب قبل کمی فرق کرده بود. اقوام کاتسورو زود به مراسم آمده بودند، اما همه در نزدیکی او کمی بی‌قرار رفتار می‌کردند. عمویش هم فاصله‌اش را با او حفظ کرد. در میان آن‌ها، عده‌ای از همسایه‌ها و افرادی که کسب‌وکارشان در همان خیابانی که اوماتسو بود هم ایستاده بودند؛ چهره‌هایی که از خیلی قدیم‌ می‌شناخت. یکی از هم‌کلاسی‌های قدیمی‌اش را هم دید. به‌دلیل کت‌وشلواری که برای مراسم پوشیده بود، لحظه‌ای طول کشید تا کاتسورو متوجه شود کیست، اما وقتی یادش آمد، مطمئن شد خود اوست. آن‌ها در راهنمایی هم‌کلاسی بودند. والدین او مغازه‌ای نزدیک اوماتسو داشتند که در آن مهرهای دست‌ساز می‌فروختند. کاتسورو داستان زندگی هم‌کلاسی‌اش را به یاد آورد. وقتی کوچک بود، پدرش فوت کرد و پدربزرگش به او یاد داد چطور کنده‌کاری کند. بعد از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان، بلافاصله مشغول کار در مغازه‌ شد. حالا به نمایندگی از کسب‌و‌کار خانوادگی‌شان در مراسم حضور داشت. هم‌کلاسی‌اش چوب عودی به یاد رفتگان سوزاند و بعد پیش کاتسورو و خانواده‌اش آمد. به‌نشانه‌ی احترام سرش را خم کرد. این رفتارش باعث شد سال‌ها بزرگ‌تر از کاتسورو به نظر برسد. بعد از مراسم عزاداری جنازه‌ی مادربزرگ‌ را به مرده‌سوزخانه منتقل کردند. بعد، خانواده به مرکز اجتماع برگشتند تا مراسم یادبود روز هفتم را برگزار کنند. در آخر، تاکئو سخنرانی کوتاهی برای اقوام کرد و به مراسم پایان داد. کاتسورو و خانواده‌اش دیگران را بدرقه کردند و مشغول جمع‌کردن وسایل شدند. چیزهای زیادی آن‌جا بود. آن‌ها درِ صندوق‌عقب وَن تحویل کالای مغازه را باز کردند و محراب و تمام گل‌ها را داخلش گذاشتند. صندلی عقب هم پر از وسیله بود. تاکئو روی صندلی راننده نشست.
کوسوکه واکو از ایستگاه خارج شد و از خیابانی که پر از مغازه بود پایین رفت. در سینه‌اش احساس بی‌قراری بیشتر و بیشتر می‌شد. او درست حدس زده بود. همان‌طور که واهمه داشت، دوران سخت به‌سراغ این شهر نیز آمده بود. زمانی مردم به این‌جا هجوم آورده بودند تا ساکن شوند و ایستگاه قطار و مغازه‌های اطرافش را به قطب تجاری تبدیل کردند؛ اما این قضیه مربوط به دههٔ ۱۹۷۰ بود. حالا چهل سال گذشته بود. زمانه عوض شده بود. در حومه‌ی شهر، همه‌جا مغازه‌های تعطیل به چشم می‌خورد و این شهر قدیمی نیز از این قاعده مستثنی نبود. کوسوکه همان‌طور که راه می‌رفت، دنبال ردی آشنا از گذشته‌اش بود. او فکر می‌کرد احتمالاً هیچ‌چیز را به خاطر نخواهد آورد، اما در کمال تعجب، حالا که این‌جا بود خیلی از این مکان‌ها را می‌شناخت. این‌طور نبود که شهر هیچ تغییری نکرده باشد. مغازه‌ی ماهی‌فروشی که مادرش همیشه از آن خرید می‌کرد، از خیابان ناپدید شده بود. اصلاً اسمش چه بود؟ آها! درست است، اوماتسو. صاحب مغازه پوست آفتاب‌سوخته‌ای داشت. او همیشه رو به مشتریانی که از کنار مغازه‌اش رد می‌شدند با اشتیاق می‌گفت: «هی خانم! صدف‌های امروزمون حرف نداره! به خودت یه لطفی کن و چند تایی بخر. شوهرت بعداً ازم تشکر می‌کنه!» چه اتفاقی برای صاحب مغازه افتاده بود؟ یادش آمد که از جایی شنیده بود قرار است پسرش مسئولیت مغازه را بر عهده بگیرد، اما خاطراتش واضح نبود. شاید آن را با مغازه‌ی دیگری اشتباه گرفته بود.
Separator

خلاصه کتاب

در تاریکی شب، سه پسر جوان، آتسویا، شوتا و کوهه، در حال فرار از صحنه یک سرقت بودند. آن‌ها از ترس دستگیری، به مغازه‌ای متروکه پناه بردند و تصمیم گرفتند تا صبح آنجا بمانند.
در داخل مغازه، آن‌ها مشغول گشتن بودند که صدایی از دریچۀ پست روی کرکره شنیدند. در مقابل چشم‌هایشان، نامه‌ای حاوی درخواستی عجیب داخل مغازه افتاد. در آن نامه، نویسنده‌ای که نامش را «خرگوش ماه» گذاشته بود، از آن‌ها می‌خواست که به او کمک کنند تا مشکلاتش را حل کند.
سه پسر اول فکر کردند که کسی دارد سربه‌سرشان می‌گذارد. مگر کسی نیمه‌شب برای توصیه گرفتن به مغازه‌ای متروکه می‌رود؟ بعد تصور کردند که پلیس متوجه شده که آن‌ها آنجا مخفی شده‌اند و قصد دارد دستگیرشان کند. اما در کمال تعجب، هیچ‌کس بیرون مغازه نبود.
آن‌ها تصمیم گرفتند که نامه را جدی بگیرند. آن‌ها می‌دانستند که زندگی‌شان در خطر است، اما نمی‌توانستند از کمک به کسی که به کمکشان نیاز داشت، خودداری کنند.
آن‌ها نامه را باز کردند و آن را خواندند. نامه پر از مشکلات و سختی‌هایی بود که خرگوش ماه با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کرد. آن‌ها از خرگوش ماه خواستند که داستانش را برایشان تعریف کند.
خرگوش ماه داستان زندگی‌اش را برای آن‌ها تعریف کرد. او گفت که سال‌ها پیش، یک جادوگر به او کمک کرده بود تا به یک خرگوش ماه تبدیل شود. این جادوگر به او گفته بود که می‌تواند با کمک دوستانش، مشکلاتش را حل کند.
سه پسر با شنیدن داستان خرگوش ماه، مصمم شدند که به او کمک کنند. آن‌ها می‌دانستند که این کار خطرناک است، اما می‌دانستند که ارزشش را دارد.
آن‌ها با خرگوش ماه متحد شدند و شروع به حل مشکلات او کردند. آن‌ها با جادوگران و هیولاها مبارزه کردند و با چالش‌های مختلفی روبه‌رو شدند. اما در نهایت، موفق شدند مشکلات خرگوش ماه را حل کنند.
آن شب طولانی، زندگی سه پسر جوان را برای همیشه تغییر داد. آن‌ها از دزدان بی‌رحم، به قهرمانان تبدیل شدند. آن‌ها با کمک به خرگوش ماه، یاد گرفتند که چگونه از قدرت خود برای کمک به دیگران استفاده کنند.
این داستان، داستانی است در مورد قدرت دوستی، قدرت امید و قدرت جادو. این داستان نشان می‌دهد که هیچ‌چیز غیرممکن نیست، به شرطی که با هم متحد شویم و برای رسیدن به هدفمان تلاش کنیم.
Separator

درباره نویسنده

کیگو هیگاشینو
کیگو هیگاشینو
دیگر کتاب‌های نویسنده
کیگو هیگاشینو نویسنده‌ای ژاپنی است که بیشتر به رمان‌های معمایی‌اش شناخته می‌شود. او از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳رئیس انجمن معمایی‌نویس‌های ژاپن بود و از روی لااقل بیست اثرش چندین و چند فیلم و سریال ساخته شده است. هیگاشینو در ناحیه‌ای کم‌برخوردار از توابع استان اوزاکای ژاپن به دنیا آمد و به همین خاطر کودکی پرفراز و نشیبی داشت. او در طول سال‌های دبیرستان با داستان معمایی آشنا و به آن علاقه‌مند شد. هیگاشینو در دانشگاه اوزاکا مهندسی برق خواند و از همان سال‌ها نوشتن برای خودش و دوستانش را آغاز کرد. کمی بعد تصمیم گرفت رمان‌های معمایی‌اش را در رقابت جایزه‌ی «ادوا رمپو» شرکت دهد و سرانجام در بیست‌وهفت سالگی با رمان «بعد از مدرسه» (After School) برنده‌ی جایزه‌ی بهترین رمان معمایی چاپ‌نشده شد. یکی دو سال بعد مهندسی را کامل کنار گذاشت و به توکیو مهاجرت کرد تا نویسنده‌ای تمام‌وقت شود.
Separator

سوالات متداول

نشر میلکان، ترجمه‌ی نفیسه خسروجردی، سبحان خسروجردی.
نشر دانش‌آفرین، ترجمه‌ی محمد نوری.
برنده‌ی هفتمین دوره‌ی جایزه‌ی چوئو کورونِ ژاپن.
Separator

کتاب‌های مشابه

Separator

نظر کاربران

نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید.